مهلامهلا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

دخمله مامان و بابا

مهلای من .......سی ماهه من.........

گل نازم قشنگم..... تو این 6 ماهی که گذشت اتفاقات و کارهای زیادی پیش اومد که  سعی میکنم همه رو به صورت خلاصه برات بگم نازنینم بعد تولد دو سالگیت که تو خونه و همراه اقوام گرفتیم یه تولد هم بصورت دسته جمعی و با بچه های کلوپ خردادی توی مرکز خرید کوروش گرفتیم.بچه های زیادی واسه تولد زحمت کشیدن که همین جا ازشون تشکر میکنم. خود  من یکی که هیچ کاری نکردم و شرمنده ام تولد خیلی عالی و خوبی بود یه عالمه عکس و فیلم از اون روز گرفتیم اما هنوز وقت نکردم فیلم اون روز رو ببینم.باورتون میشه؟؟؟؟؟؟ خلاصه بعد تولد با بابایی راه افتادیم به سمت رامسر.یه مسافرت دو روزه خیلی عالی که خیلی هم به دخترم خوش گذشت و کلی با دایی و بابا جون کنار...
8 آذر 1394

سخن من با شما

سلا و سلام و صد تا سلام دختر نازم شرمنده خیلی وقته نتونستم وبت رو به روز کنم.میدونم  بیشترش به خاطر تنبلیمه اما خوب کارهایی هم پیش اومد که مزید علت شد. همین جا اول سخنم رو یه چیزی رو یادآوری کنم.من این وبلاگ رو نمی نویسم  به این منظور که افراد زیادی مطالب رو بخونن و لایک کنن و نظر بدن. و بعد من به خودم ببالم که وبلاگ مهلا اینقدر خواننده داره و ......... چون نه فن بیانم خوبه و نه وقت نوشتن دارم دارم و نه نویسنده خوبی هستم اما در کل هدفم از نوشتن و ایجاد این وبلاگٰ، فقط ثبت خاطرات و عکس های دختر یکی یه دونمه.خاطراتی که وقتی بزرگ شد بتونه ببینه و بخونه و بدونه که واقعا چقدر برای من و بابایش عزیز بو...
8 آذر 1394
1